فقط گذاشتم واسه خنده
بچه بودم بعضی وقتا به عروسکام انقد زُل میزدم تا مچشونو حین تکون خوردن بگیرم !
یه همچیم آدم خجسته و شیرین العقلی بودم من …
..
.
مثل این شوفر اتوبوسا یه فلاسک چایی گذاشتم پایین میز کامپیوتر همینطور که نگام به مانیتوره خم میشم میارمش بالا … انگار قراره ماشین از جلو بیاد !
.
.
.
یارو تا دیروز توی خونه شون نمیزاشتن چایی بخوره که یه وقت شب سیل نیاد حالا به ما که رسیده میگه : قهوه ، فقط تلخ باشه پیلیززز
…
.
.
.
آدم باید یک “تو” داشته باشه که هروقت از همه چی خسته و ناامید بود
بهش بگه : مهم نیست
که قشنگ نیستی ، قشنگ اینه که مهم نیستی بعد اونم قهر کنه پاشه بره پی کارش بابا
جمع کنید کاسه کوزتونو اعصاب ندارم !
.
.
.
عشق مثل بستنى سنتیه ، البته فقط چون هوس کردم وگرنه قبلنا شبیه
پاستیل بود !
.
.
.
بابام نصفه شب اومده میگه کولر روشن نمیکنیااااا ، بگو خب !
من :|
اردلان
:|
خروس
:|
دودکش
:))
.
.
.
خدا به مرغ بال داد نه برای پرواز که برای کباب ! :))
.
.
.
از تفریحات هر پدر و مادرى اینه که بگى کجات درد میکنه و اونام واست
علتشو تشخیص بدن
!
.
.
.
قدیما یه آفتابه های مسی بود پرش که میکردی اینقد سنگین میشد تا
میومدی ورش داری دوباره میر.ی.د.ی !
.
.
.
یکی از ترسای توی بچگیم این بود که آشغال که از پنجره ماشین میندازم
بیرون نره روی شیشه ی ماشین عقبی جلوی دید راننده را بگیره اونم بخوره به یه ماشین
بعد آتیش بگیره و همه بترکن …
یه همچین ذهن روان پریشی داشتم من !
.
.
.
مامانم : افطار چی میخوری ؟
من : مدرسان شریف
مامانم : چی ؟
من : مدرسان شریف
مامانم : کجا ؟
من : مدرسان شریف
بعد ۲ساعت میگم افطار چی درس میکنی مامان ؟
مامانم : بیست و نه دو تا شیش …
.
.
.
از لقمان پرسیدند: ادب از که آموختی؟!
گفت: مدرسان شریف:
.
.
.
این فیلما که هستن وقتی فرزند خانواده تو اتاقشه مامان باباش میرن در
میزنن و تا بچه اجازه نده نمیرن تو اتاقش …
اینا واقعین ؟ یا فتوشاپه ؟ یا خطای دید ؟
.
.
.
میخوای به یه نفر لطف کنی ؟
شب که خوابه یه بالشتو بگیر جلو کولر بیار بزار زیر سرش …
.
.
.
تا حالا شده نصف شب بری سر یخچال و بدون اینکه چیزی بخوری زل بزنی به
یخچال و بگی فقط اومدم خودتو ببینم ؟
.
.
.
من از صمیم قلب معتقدم که اون بیرون ، تو این فضای لایتناهی ، یه جایی
، تو یه کهکشانی ، یه سیاره ای هست که توش نه جنگ هست نه ظلم نه فقر نه جهل نه غم
نه آب نه اکسیژن نه موجود زنده …
.
.
.
ﻫﻤﻪ ﻣﺎ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺭﺍﻫﻲ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ
ﻫﻤﺴﺮﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﻔﺖ : “یا ﻣﻦ ﻳﺎ ته دیگ سیب زمینی !!!” ﻭ ﭼﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻱ ﺳﺨﺘﻲ ﺳﺖ ﻟﺤﻈﻪ
ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ …
.
.
.
به این دو دسته افراد کار نداشته باشین ، طفلیا دست خودشون نیست :
یکی اونا که سوالی می پرسن که جوابش رو می دونن و دومی اینا که طبقه
اول تا همکف رو با آسانسور میرن !
.
.
.
ﻛﻼﻍ ﭘﺮ
گنجشک ﭘﺮ
ﻭﻟﻲ ﺗﻮ ﻧﭙﺮ ؛ ﺑﻲ ﺯﺣﻤﺖ “گمشو”
ﻋﺰﻳﺰﻡ
…
.
.
.
اسمتو رو گل نوشتم غنچه داد. رو درخت نوشتم شکوفه داد، رو خاک نوشتم گلستان شد، خودت بگو این اسمه یا کود.
.
.
.
یعنی یه پشه تو نیم ساعت کاری با من کرد که چنگیزخان با مردم دنیا نکرد!!!!!
.
.
.
میگم یه سوال میپرسم راشتشو بگید شما هم وقتی میرید تو ارتفاع توف میکنید پایین یا فقط من اینطوریم
.
.
.
ی دستشویی فرنگی هم نداریم حالمون بهم خورد بریم توش بالا بیاریم کلاسمون بره بالا
.
.
.
شملره های تو گوشیم 99%بیخودن...حالا کافیه یکیو پاک کنم,مرگ و زندگیم دست همون یه نفر میفته
.
.
.
والا اسمش زنگ تفریح بود...... ولی ماهمش مشق های ساعت بعدو مینوشتیم!!؟؟
به نام وجودی که وجودم از وجود پر وجودش بوجود آمده است